عشق تنهایی

دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودن های دور میترسم

 

نـــه بــراي تـــــــو؛

 

بــــراي کسی که فـــــکر مي کردم تــــــو بودي!!!

 

گــــاهي دلــــم تنگ می شـــــود...

نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:,ساعت 18:13 توسط شقایق| |

            

دلم تنگــ است

دلم اندازه حجم قفس تنگــ است

سکوت از کوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است

نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانی است. . .


 

نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:,ساعت 18:12 توسط شقایق| |

دلم شکست ؟! 

عیبی ندارد شکستنی ست دیگر لعنتی ، می شکند

اصلا فدای سرت 

قضا و بلا بود از سرت دور شد ...... 

اشکم بی امان می ریزد 

مهم نیست 

آب روشنی ست

خانه ات تا ابد روشن

نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:,ساعت 18:9 توسط شقایق| |

 

گاهی “دوست داشتن” پنهان بماند قشنگ تر است
دوست داشتن را باید کشف کرد ؛
درک کرد ، و از آن لذت برد …

                                                                      

نوشته شده در شنبه 24 تير 1391برچسب:,ساعت 16:54 توسط شقایق| |

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comتا تو رفتی همه گفتند:
 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com" از دل برود هر آنکه از دیده برفت "

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comو به ناباوری و غصه ی من خندیدند . . .

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comآه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comکاش می آمدی و می دیدی

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comکه در این عرصه دنیای بزرگ

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comچه غم آلوده جدایی هایی ست

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comو بدانی که . . .

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comاز دل نرود هر آنکه از دیده برفت . . .

 

S A L I J O O N

نوشته شده در جمعه 23 تير 1391برچسب:,ساعت 15:45 توسط شقایق| |

 


 

سایت عاشقانه کوچولو

اولین روز که چشمامو وا کردم دیدم یکی کنارم نشسته

داشت به چشمام نگاه میکرد بهش گفتم تو کی هستی؟

گفت: من پیشت میمونم ولی بهت نمیگم کی هستم

گفتم : تا همیشه پیشم میمونی

گفت : آره

گفتم : باهام بازی میکنی؟

گفت : نه

گفتم : واسه چی؟

گفت : من فقط پیشت میمونم ولی کاری واست نمیکنم

من هم گریه کردم اومد اشکامو پاک کرد

گفت : هنوز گریه نکن

گفتم : واسه چی؟

گفت : هنوز وقتش نرسیده

من هم بیشتر گریه کردم

مامانم اومد منو بغل کرد

اون گفت : میدوی این کیه ؟

گفتم : نه

گفت : این مادرته

گفتم : مادر چیه؟

گفت : مادر دلسوز ترین فرد دنیاست خیلی هم دوست داشتنیه

گفتم : باهام بازی میکنه؟

گفت : آره

گفتم : من مادر رو بیشتر دوست دارم تا تو

گفت : ولی...

گفتم : ولی چی؟

گفت : اون تو رو تنها میزاره

گفتم : نه اون منو دوس داره تنهام نمیزاره

گفت : تنهات میزاره

منم دوباره گریه کردم دیدم یکی اومد دست رو سرم کشید

اون گفت : این رو میشناسی؟

گفتم : نه

گفت : این پدرته

گفتم : پدر

گفت : آره

گفتم : این کیه ؟

گفت : این مهربان ترین فرد دنیاست خیلی هم دوستت داره

گفتم : باهام بازی میکنه؟

گفت : اره ولی آخر تنهات میزاره

گفتم : تو دروغ میگی اون منو دوست داره

دیدم یکی اومد بالای سرم دستامو گرفت و یه بوس به دستام داد

گفت : میدونی این کیه؟

گفتم : نه

گفت : این خواهرته

گفتم : خواهر

گفت : آره خواهر ، هم راز ، هم درد ، هم بازی

گفتم : این پیشم میمونه

گفت : نه این هم تنهات میزاره

گفتم : آخه چرا ؟اون که منو دوست داره

گفت : همه دوستت دارن اما فقط من پیشت میمونم و تنهات نمی زارم

گفتم : نه

وبعد دیدم یکی اومد بغلم کرد و باهام بازی کرد

گفت : میدونی این کیه ؟

گفتم : این همونیه که منو تنها نمی زاره

گفت :نه اون هم تو رو تنها میزاره

گفتم : نه نه نه

گفت : اون برادرته دوست داره هر چی میخوای واست میاره ولی بهش دل نبند

گفتم : چرا؟

گفت : تنهات میزاره

بعد روزها گذشت سال ها گذشت تا من بزرگ شدم و با آدم های دیگری آشنا شدم

ولی اون همش می گفت اونها تو رو تنها میزارن

تا روزی که....

داشتم قدم میزدم دیدم یکی داره نگام میکنه اول بهش توجه نکردم و رفتم

روز بعد وقتی از اونجا گذشتم دیدم دوباره اونجا ایستاده و به من خیره شده من هم اهمیتی بهش ندادم و سریع از اونجا گذشتم

روزها گذشت و اون همین جور به من خیره میشد

وقتی اون رو میدیدم داشت بهم لبخند میزد همیشه یک شاخه گل سرخ توی دستاش بود یک روز که داشتم از اونجا گذر میکردم دیدم یکی اومد جلوم ایستاد و شاخه گلی به طرف من گرفت وقت نگاش کردم دیدم خودشه همونی که همیشه منتظرم بود به چشماش نگاه کردم خودشو اورد جلو تر بهم گفت دوستت دارم ....

دیدم یکی بهم گفت : تنهات میزاره

آره خودش بود اونی که همیشه باهام بود و می گفت تنهام نمیزاره

گفتم : اون که دوستم داره

گفت : این دلیل موندن نیست

من هم اون گل رو از اون گرفتم

هر روز منتظر من به درختی تکیه میکرد با یک گل سرخ

کم کم معنی عشق رو فهمیدم آره اون عاشق من شده بود

اما من از جدایی میترسیدم خیلی....

روزی رسید که دیدم کنار درخت کسی نیست دیدم یک نامه با یک گل سرخ کنار درخت بود

وقتی نامه را باز کردم نوشته بود تو تنهاترینی

به خیابون نگاهی کردم دیدم خودش بود اما دستاش توی دستای یکی دیگه....

توی همون لحظه دیدم یک دست روی شونه هام گذاشت

گفت : دیدی گفتم باتو نمیمونه

من هم بغض گلوم رو گرفته بود به آرامی گریه کردم

گفتم : تو که تنهام نگذاشتی

گفت : آره من تنها کسی هستم که کسی رو تنها نمیزارم

گفتم : تو کی هستی؟

گفت : غم

گفتم : غم

گفت : آره اونی که با همه میمونه هیچ کسی رو توی تنهایی تنها نمیزاره

اشکامو پاک کردم و رفتم جایی که دیگه کسی منو پیدا نکنه

 

اما تنها کسی که منو تنها نگذاشت غم بود .....


نوشته شده در دو شنبه 12 تير 1391برچسب:,ساعت 18:1 توسط شقایق| |

هر روز بزرگ بزرگ تر میشیم از کودکی به نوجوانی از نوجوانی به جوان و..کوچ میکنیم

عمر خویش را پشت سر میگذاریم و در ذهنمان به هدف نهایی خود فکر میکنیم در طی

زندگی جریاناتی برایمان پیش می آید که گاه مثل تولد شیرین وگاه مثل مرگ تلخ است !

زندگی ما انسان ها مثل زمستانی میماند که هر روز یک برگ از از روزگار خود را ورق

میزند وسر انجام جای خود را به بهار زیبا میدهد وقتی بهترین روز سال که تولدتونه فرا

میرسه تنها انتظاری که از اطرافیانتان دارید فقط به یادتون بودنه یادم میاد پارسال که مادر

بزرگ عزیز تر از جونم زنده بود تاریخ 18 تیر ساعت 8 صبح بهم زنگ زد که تولدم بهم

تبریک بگه  هیچ وقت هیچ تبریکی به اندازه ی اون به دلم ننشست بنده ی خدا مریض بود 

ولی برای شادی نوه اش به دیدنم اومد چقدر زود لحظه هایمان خاطره میشود بدون اینکه

حتی خودمون هم متوجه بشیم همه ی ما مسافرانی در قطلریم واین قطار همان جریان زندگی 

ست ودر کجا وکی تمام شود جز ایزد منان کسی نمیداند بیاید شادیهایمان را باهم قسمت کنیم

تا قبل از اینکه از ایستگاه پیاده نشدیم!

نوشته شده در پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:,ساعت 6:3 توسط شقایق| |


Power By: LoxBlog.Com